همانطور که در قسمتهای قبل گفته شد، حالتهای مختلف ماده مثل جامد، مایع، گاز، رسانا، عایق، ابرشاره و…. ساختارهای داخلی متفاوت دارند و بر این اساس گفته میشود، که نظمهای مختلف دارند. اگر بخواهیم تعریفی از نظم ارائه دهیم باید گفت: دو حالت از یک سیستم بس ذرهای، نظم یکسان دارند، اگر بتوانیم با تغییر نرم هامیلتونی و بدون این که تکینگی در انرژی آزاد سیستم ایجاد شود، این دو را به یکدیگر تبدیل کنیم؛ چنین حالاتی معادل هستند و در یک فاز قرار میگیرند. حالاتی که نظمهای متفاوتی دارند متعلق به فازهای مختلف هستند. به عنوان مثال آب، بخار و یخ متعلق به سه فاز مختلفاند. پس از کشف فازهای مختلف ماده، نظریهای نیاز بود تا فهم دقیقتری از حالتهای ماده ارائه دهد. در واقع به نظریهای که به ما پاسخ دهد که چه چیزی باعث میشود که که دو نظم متفاوت باشند نیازمند بودیم، ازینرو، هنگاهی که دو حالت با تقارنهای متفاوت به یکدیگر تبدیل میشوند در انرژی آزاد تکینگی ایجاد میشود. بر اساس رابطهی بین تقارن ها و نظمهای مختلف، لاندائو نظریهی جامعی ارائه داد. بهعنوان مثال گذار مایع ( تقارن انتقالی پیوسته) به جامد ( تقارن انتقالی گسسته)، تقارن به طور خود بهخودی شکسته میشود تا سیستم به کمینه انرژی خود برسد، چنین تغییری در تقارن، شکست خودبهخودی تقارن نامیده میشود.
نظمهایی که سیستم ها میتوانند در دماهای محدود داشته باشند را نظمهای کلاسیکی و نظمهایی که در دمای صفر دارند را نظمهای کوانتومی مینامند. اگر فرض کنیم که سیستم مورد نظر ما در دمای محدود باشد؛ برای هرگونه توصیف ریاضی از آن، نیازمند استفاده از توابع توزیع احتمال هستیم. به عنوان مثال اگر بخواهیم توصیفی از مکان برای یک سیستم شامل N ذره ارائه کنیم، از تابع توزیع احتمال کمک میگیریم که بردار مکان ذرهی i ام است، با تغییر پارامترهایی مثل دما یا هر عامل خارجی دیگر، شکل این تابع توزیع عوض میشود. این قبیل پارامترهای خارجی را به گونهای تغییر میدهیم که انرژی آزاد سیستم رفتار تکینه ( تابعی غیرتحلیلی ) در اثر این تغییر از خود نشان ندهد؛ در این صورت دسته ای از توابع توزیع به دست میآوریم که متعلق به یک فاز هستند. پس نظم کلاسیکی این فاز، توسط توابع توزیع مشابه ای قابل توصیف است. در واقع یک نظم کلاسیکی یک خاصیت مشترک بین دستهای از توابع توزیع احتمال است که لاندائو در نظریه خود به آن بیان کرده است. اگرچه نظریهی لاندائو کمک بزرگی به فهم ما در مورد ارتباط نظم کلاسیکی و تقارن های سیستم کرد، اما باید در نظر داشت که در این نظریه، تنها فازهای با دمای محدود در نظر گرفته شدهاند.
هنگامی که از دمای صفر صحبت میکنیم، سیستم در حالت پایه است. به این ترتیب برای ارائه توصیفی از سیستم کوانتومی از تابع موج حالت پایه سیستم استفاده میکنیم. پس نظمهای کوانتومی از جمله ویژگیهای تابع موج حالت پایه به شکل است. با در نظر گرفتن این رابطه و توجه به این که نظم کلاسیکی خاصیتی از توابع توزیع احتمال است و نظم کوانتومی خاصیتی از تابع موج حالت پایه است؛ مطابق نظریه لاندائو، نظمهای کلاسیکی متناظر با تقارنهای سیستم هستند، نتیجه میگیریم که نظم کوانتومی هم باید متناظر با تقارنهای کوانتومی و یا به عبارتی ساختار داخلی تابع موج حالت پایه باشند. اگر برهمکنش ( کوانتومی) بین ذرهها را تغییر دهیم در اثر کاهش دما ، برهمکنش اسپین- مدار … ، تابع موج حالت پایه تغییر میکند. تا جایی که این تغییر برهمکنش ها بهگونهای باشد که تابع موج حالت پایه به صورت پیوسته و نرم تغییر کند، سیستم در همان فاز باقی میماند و توابع موجی که به دست آوردهایم همگی ویژگیهای مشترک دارند. کلیه چنین توابعی در یک دسته قرار میگیرند و متعلق به یک نوع نظم کوانتومی هستند و این نظم، خاصیت مشترک بین آنها یکسان است. تغییر شدید در برهمکنش بین ذره ها موجب میشود که تغییرات ناگهانی در تابع موج حالت پایه رخ دهد و منجر به گذار فازی به نام گذار فاز کوانتومی شود.
نظم توپولوژی دسته ای از نظمهای کوانتومی است که با شکست تقارن همراه نیستند به همین علت نظم توپولوژی مفهوم جدیدی است که از تجربههای روزانه ما به دور است و به همین دلیل درک آن کمی دشوار میباشد؛ به عنوان مثال در اثر کوانتومی هال هر کدام از فاکتورهای پرشدگی v نشان دهنده یک حالت است که هر کدام تقارن یکسانی دارند و توسط پدیدهی شکست تقارنی لاندائو قابل تفکیک از یکدیگر نیستند، بنابراین باید نظمهای جدیدی داشته باشند. نظم ( داخلی) حالتهای هال کوانتومی مربوط به حرکت منظم الکترونها حول یکدیگر و خطوط میدان مغناطیسی ویا ناخالصیها است، این نظم جدید، نظم توپولوژی نام دارد.
در سیستمهای منظم توپولوژی، تبهگنی حالتهای پایه وابسته به توپولوژی فضاست و از تقارن هامیلتونی ناشی نمیشود؛ هامیلتونی چنین سیستمی گافدار است و بین حالتهای پایه و برانگیخته (در نظریه نواری، نوار ظرفیت و رسانش نام دارند) گاف انرژی وجود دارد. این گاف انرژی حالتهای تبهگن پایه (که ناشی از توپولوژی است) را محافظت میکند. از میان ده کلاس توپولوژی که بر اساس تقارن دستهبندی شدهاند میتوان دید یکی از کلاسهای منظم توپولوژی که در آن عملگر تقارن وارون زمانی نقش اساسی دارد و برای الکترونها (دستگاه فرمیونی) ویژه مقادیر مجذور آن، میشود، نارساناهای توپولوژی است و مبحث اصلی در این پایاننامه را به خود اختصاص میدهد؛ خواهیم دید با تغییرات نرم هامیلتونی اصلی سیستم نمیتوان به عایقهای بدیهی برسیم و حالتهای سطحی که بهوسلیهی تقارن وارون زمانی محافظت میشوند بین دو نوار رسانش و ظرفیت ارتباطی برقرار میکنند.
در مقالات دیگر به بررسی دقیقتر این نظم ها خواهیم پرداخت.